اختلال دوقطبی یا افسردگی- شیدایی


اختلال دوقطبی با نام‌های دیگری مانند :بیماری دوقطبی، افسردگی- شیدایی، اختلال افسردگی- شیدایی، بیماری شیدایی-افسردگی، روان‌پریشی شیدایی- افسردگی، جنون چرخشی نیز نامیده شده است.
اختلال دوقطبی با دوره‌هایی از شیدایی یا هیپومانی و افسردگی مشخص می‌شود.
دو نوع مهم اختلال دوقطبی شناخته شده است: اختلال دوقطبی نوع یک، اختلال دوقطبی نوع دو، سایر
علل: عوامل محیطی و ژنتیکی
عوامل خطر: سابقه خانوادگی، سوءاستفاده در دوران کودکی، استرس بلند مدت
روش های درمان: روان‌درمانی، بهره گیری از داروها

مقدمه

اختلال دوقطبی (BD)، یک اختلال روانپزشکی است که با دوره‌های افسردگی و دوره‌های خلق و خوی غیرعادی بالا که هر کدام از آنها از روزها تا هفته‌ها و در برخی موارد ماه‌ها به درازا می‌کشند، مشخص می‌شود. اگر خلق و خوی بالا شدید باشد یا با روان‌پریشی همراه باشد، مانیا نامیده می‌شود؛ اگر شدت کمتری داشته باشد و بر عملکرد فرد تأثیر چشمگیری نداشته باشد، هیپومانیا نامیده می‌شود. در دوره ی مانیا، فرد به طور غیرطبیعی پرانرژی، شاد یا تحریک‌پذیر رفتار می‌کند، و اغلب تصمیمات تکانشی می‌گیرد و توجه کمی به پیامدهای آن دارد. معمولاً، اما نه همیشه، در طول مراحل مانیک نیاز به خواب کاهش می‌یابد. از سوی دیگر در دوره‌های افسردگی، فرد ممکن است گریه کند، نگرش منفی نسبت به زندگی داشته باشد و ارتباط چشمی وی با دیگران ضعیف باشد. در این دوره خطر خودکشی بالا است. در طول یک دوره 20 ساله، 6٪ از افراد دچار اختلال دوقطبی بر اثر خودکشی جان خود را از دست داده‌اند، و نزدیک به یک سوم آنها در طول زندگی خود، اقدام به خودکشی کرده‌اند. در میان مبتلایان به این اختلال، 40 تا 50 درصد در کل و 78 درصد از نوجوانان به خودآزاری دست می‌زنند. سایر مشکلات سلامت روان، مانند اختلالات اضطرابی و اختلالات مصرف مواد، معمولاً با اختلال دوقطبی مرتبط هستند. میزان شیوع جهانی اختلال دوقطبی بین 1 تا 5 درصد برآورد می‌شود.

در حالی که علل قطعی این اختلال خلقی روشن نشده است، گروهی بر این باورند که عوامل ژنتیکی و محیطی هر دو در بروز این بیماری نقش دارند. عوامل ژنتیکی ممکن است 70 تا 90 درصد از خطر ابتلا به اختلال دوقطبی را شکل دهند. بسیاری از ژن‌ها، هر کدام با اثرات کوچک، ممکن است در ایجاد این اختلال نقش داشته باشند. عوامل خطر محیطی شامل سابقه سوءاستفاده در دوران کودکی و استرس دراز مدت است.اگر دست کم یک دوره شیدایی، با یا بدون افسردگی، وجود داشته باشد، این بیماری به عنوان اختلال دوقطبی نوع یک طبقه‌بندی می‌شود. و اگر حداقل یک دوره هیپومانیک (اما نه دوره‌های کامل مانیک) و یک دوره افسردگی اساسی وجود داشته باشد، به عنوان اختلال دوقطبی نوع دو طبقه‌بندی می‌شود. اگر این علائم به دلیل مصرف داروها یا مشکلات پزشکی پدید آمده باشند، به عنوان اختلال دوقطبی تشخیص داده نمی‌شوند. سایر بیماری‌هایی که علائم همپوشانی با اختلال دوقطبی دارند عبارتند از اختلال بیش‌فعالی- کمبود توجه، اختلالات شخصیتی، اسکیزوفرنیا و اختلال مصرف مواد و...

بررسی های انجام شده در ایالات متحده، نشان داده اند که نزدیک به 3٪ افراد در مقطعی از زندگی خود تحت تأثیر این بیماری قرار می‌گیرند؛ به نظر می‌رسد میزان ابتلا در زنان و مردان یکسان است. علائم معمولاً بین سنین 20 تا 25 سالگی آغاز می‌شوند؛ شروع زودتر در زندگی با پیش‌آگهی بدتری همراه است. علاقه به عملکرد در ارزیابی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی با تأکید بر حوزه‌های ویژه ای مانند کار، تحصیل، زندگی اجتماعی، خانواده و شناخت در حال افزایش است.نزدیک به یک چهارم تا یک سوم افراد دچار اختلال دوقطبی به دلیل بیماری، مشکلات مالی، اجتماعی یا مرتبط با کار دارند. اختلال دوقطبی جزو 20 علت اصلی ناتوانی در سراسر جهان است و با هزینه‌های چشمگیری برای جامعه همراه است. به دلیل انتخاب سبک زندگی و عوارض جانبی داروها، خطر مرگ ناشی از علل طبیعی مانند بیماری عروق کرونر قلب در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی دو برابر جمعیت عمومی است.

علائم و نشانه‌ها

اواخر نوجوانی و اوایل بزرگسالی، سال‌های اوج شروع اختلال دوقطبی هستند. این بیماری با دوره‌های متناوب شیدایی، معمولاً (اما نه در همه بیماران) و دوره‌های افسردگی تغییر می کنند، و در میان آنها هیچ علامتی وجود ندارد. در طول این دوره‌ها، افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، اختلالاتی در خلق و خوی طبیعی، فعالیت روانی-حرکتی (سطح فعالیت بدنی که تحت تأثیر خلق و خو قرار می‌گیرد) - برای نمونه، بی‌قراری همیشگی در طول شیدایی یا حرکات آهسته در طول افسردگی - ریتم شبانه‌روزی و شناخت نشان می‌دهند. شیدایی می‌تواند با سطوح گوناگونی از اختلال خلقی، از سرخوشی، که با "شیدایی " مرتبط است، تا بی‌قراری و تحریک‌پذیری، بروز کند. علائم روان‌پریشی مانند هذیان یا توهم ممکن است در هر دو دوره شیدایی و افسردگی رخ دهد. محتوا و ماهیت آنها با خلق و خوی غالب فرد سازگار است. در برخی از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، علائم افسردگی غالب است و دوره‌های شیدایی همیشه از نوع هیپومانیا خفیف‌تر هستند.

دوره‌های مانیک

مانیا که به عنوان یک " دوره مانیک " نیز شناخته می‌شود، یک دوره مشخص دست کم یک هفته‌ای از خلق بالا یا تحریک‌پذیری است و می‌تواند از سرخوشی تا هذیان در تغییر باشد. علامت اصلی مانیا شامل افزایش انرژی و فعالیت روانی-حرکتی است. شیدایی همچنین می‌تواند با افزایش عزت نفس یا خودبزرگ‌بینی، افکار پرشتاب، گفتار تحت فشار که قطع آن دشوار است، کاهش نیاز به خواب، رفتار اجتماعی مهارگسیخته و اختلال در قضاوت بروز کند. می‌تواند بروز رفتارهایی را در پی داشته باشد که به عنوان تکانشی یا پرخطر شناخته می‌شوند، مانند بیش‌فعالی جنسی یا ولخرجی. برای اینکه با تعریف یک دوره شیدایی مطابقت داشته باشد، این رفتارها باید توانایی فرد را در معاشرت با دیگران یا کار مختل کنند. در صورت عدم درمان، یک دوره شیدایی معمولاً سه تا شش ماه به درازا می‌کشد.

در دوره‌های شدید شیدایی، فرد می‌تواند علائم روان‌پریشی را تجربه کند، که در آن محتوای فکر همراه با خلق و خو تحت تأثیر قرار می‌گیرد. آنها ممکن است احساس کنند که مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند یا گویی رابطه خاصی با خدا دارند، مأموریت بزرگی برای انجام دادن دارند، یا سایر ایده‌های خودبزرگ‌بینانه یا توهمی. این امور ممکن است به رفتار خشونت‌آمیز و گاهی به بستری شدن در بیمارستان روانی بیانجامد. شدت علائم مانیک را می‌توان با مقیاس‌های رتبه‌بندی مانند مقیاس رتبه‌بندی مانیای یانگ اندازه‌گیری کرد، اگرچه هنوز در مورد اعتبار این مقیاس‌ها تردیدهایی وجود دارد.

اغاز یک دوره مانیک یا افسردگی اغلب با اختلال خواب پیش‌بینی می‌شود.افراد دچار مانیا اغلب سابقه اختلال مصرف مواد را دارند که در طول سال‌ها به عنوان نوعی "خوددرمانی" به آن روی آورده اند

دوره‌های هیپومانیک

هیپومانیا نوع خفیف‌تری از مانیا است که باعث کاهش چشمگیر توانایی فرد در معاشرت یا کار نمی‌شود، فاقد ویژگی‌های روان‌پریشی مانند هذیان یا توهم است و نیازی به بستری شدن در بیمارستان روانپزشکی ندارد. عملکرد کلی بیمار ممکن است در طول دوره‌های هیپومانیا افزایش یابد و برخی گمان می‌کنند که به عنوان یک سازوکار دفاعی در برابر افسردگی عمل می‌کند. دوره‌های هیپومانیک به ندرت به دوره‌های مانیک کامل تبدیل می‌شوند. برخی از افرادی که هیپومانیا را تجربه می‌کنند، خلاقیت بیشتری نشان می‌دهند، در حالی که برخی دیگر تحریک‌پذیر هستند

علل

علل اختلال دوقطبی احتمالاً از هر فرد تا فرد دیگر متفاوت است و مکانیسم دقیق زیربنایی این اختلال هنوز به خوبی روشن نشده است.کارشناسان بر این باور اند که تأثیرات ژنتیکی و ارثی 73 تا 93 درصد از خطر ابتلا به این اختلال را تشکیل می‌دهند. بررسی های انجام شده روی دوقلوها سهم ژنتیکی را چشمگیر و همچنین تأثیر محیطی را با اهمیت نشان داده اند. برای اختلال دوقطبی نوع یک، میزان ابتلای دوقلوهای همسان (ژن‌های یکسان) را به اختلال دوقطبی نوع I نزدیک 40 درصد برآورد کرده اند، در حالی که این میزان در دوقلوهای غیرهمسان حدود 5 درصد گزارش کرده اند.
علت اختلالات دوقطبی با اختلال افسردگی اساسی همپوشانی دارد. هنگامی دوقلوهای مبتلا به اختلال دوقطبی را کودکانی که دچار افسردگی اساسی هستند مقایسه می کنیم، میزان تطابق در دوقلوهای همسان به 67 درصد و در دوقلوهای غیرهمسان به 19 درصد افزایش می‌یابد.تطابق نسبتاً کم بین دوقلوهای غیرهمسان که با هم بزرگ شده‌اند نشان می‌دهد که اثرات محیطی مشترک خانواده محدود است، اگرچه توانایی تشخیص آنها نیز به دلیل اندازه‌های کوچک نمونه های مورد بررسی محدود دانسته شده است.

عوامل ژنتیکی

بررسی های ژنتیک رفتاری نشان داده‌اند که بسیاری از مناطق کروموزومی و ژن‌های کاندید با استعداد ابتلا به اختلال دوقطبی مرتبط هستند و هر ژن تأثیر خفیف تا متوسطی دارد. خطر اختلال دوقطبی در بستگان درجه اول افراد مبتلا به اختلال دوقطبی تقریباً ده برابر بیشتر از جمعیت عمومی است. به طور مشابه، خطر ابتلا به اختلال افسردگی اساسی در بستگان افراد مبتلا به اختلال دوقطبی سه برابر بیشتر از جمعیت عمومی است.

عوامل محیطی

عوامل روانی-اجتماعی نقش مهمی در توسعه و سیر اختلال دوقطبی دارند و متغیرهای روانی-اجتماعی فردی ممکن است با استعدادهای ژنتیکی تعامل داشته باشند. رویدادهای اخیر زندگی و روابط میان فردی احتمالاً در شروع و عود دوره‌های خلقی دوقطبی نقش دارند، همانگونه که در افسردگی تک قطبی نقش دارند. در نظرسنجی‌ها، 30 تا 50 درصد از بزرگسالانی که مبتلا به اختلال دوقطبی تشخیص داده شده‌اند، تجربیات آسیب‌زا و بدرفتاری در دوران کودکی را گزارش کرده‌اند که با شروع زودهنگام، میزان بالاتر اقدام به خودکشی و اختلالات همزمان بیشتر مانند اختلال استرس پس از حادثه همراه است. زیرگروه‌های سوءاستفاده، مانند سوءاستفاده جنسی و عاطفی، نیز در رفتارهای خشونت‌آمیز دیده شده، در بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی نقش دارند. شمار رویدادهای استرس‌زای گزارش شده در دوران کودکی در افرادی که در بزرگسالی به اختلال طیف دوقطبی مبتلا هستند، بیشتر از افرادی است که این اختلال را ندارند، به ویژه رویدادهایی که از یک محیط خشن ناشی می‌شوند تا از رفتار خود کودک. گفته شده است که شیدایی می‌تواند در حدود 30٪ از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در اثر کمبود خواب ایجاد شود.

عوامل عصب‌شناختی

اختلال دوقطبی یا یک اختلال شبه‌دوقطبی ممکن است در نتیجه یا همراه با یک بیماری یا آسیب عصبی از جمله سکته مغزی، آسیب مغزی تروماتیک، عفونت HIV، مولتیپل اسکلروزیس و به ندرت صرع لوب گیجگاهی رخ دهد.

بررسی های تصویربرداری مغز تفاوت‌هایی را در حجم مناطق مختلف مغز بین بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی و افراد سالم نشان داده اند.
سازوکارهای دقیقی که باعث اختلال دوقطبی می‌شوند به خوبی روشن نشده‌اند. گمان می رود که اختلال دوقطبی با ناهنجاری‌هایی در ساختار و عملکرد مناطق ویژه ای از مغز که مسئول وظایف شناختی و پردازش احساسات هستند، مرتبط است. یک الگوی عصبی برای اختلال دوقطبی پیشنهاد می‌کند که مدار عاطفی مغز را می‌توان به دو بخش اصلی تقسیم کرد. سامانه ی شکمی (که ادراک عاطفی را تنظیم می‌کند) شامل ساختارهای مغزی مانند آمیگدال، سیستم پشتی (که مسئول تنظیم عاطفی است) شامل هیپوکامپ، قشر کمربندی قدامی پشتی و سایر قسمت‌های قشر پیش‌پیشانی. در این الگو فرض بر این است که اختلال دوقطبی ممکن است زمانی رخ دهد که سامانه ی شکمی بیش از اندازه فعال و سیستم پشتی کمتر از حد فعال باشد. الوهای ‌های دیگر نشان می‌دهند که توانایی تنظیم احساسات در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی مختل می‌شود.

یافته‌های MRI کارکردی نشان می‌دهد که قشر پیش‌پیشانی بطنی، سیستم لیمبیک، به ویژه آمیگدال را تنظیم می‌کند.[83] در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی، کاهش فعالیت قشر پیش‌پیشانی بطنی، فعالیت نامنظم آمیگدال را ممکن می‌سازد که احتمالاً در خلق و خوی ناپایدار و تنظیم عاطفی ضعیف نقش دارد.