تاثیر بحران ها و بلایای طبیعی و ساخته دست بشر بر سلامت روان


یک فاجعه بر ساختار اجتماعی تأثیر می‌گذارد و مانع بزرگی بر سر راه عملکرد معمول جامعه ایجاد می‌کند. فاجعه فقط پیامدهای جسمی ندارد، بلکه حوزه‌های دیگری مانند موضوع های روانشناختی و مسائل بهداشت روانی را نیز در بر می‌گیرد.

برخی از پژوهشگران بر این باورند که بلایا و بحران های طبیعی و ساخته دست بشر ممکن است قربانیان را در حالت ناامیدی و شوک قرار دهند. این تجربه آسیب‌زا است، و ممکن است زندگی کاملاً کارآمد قربانیان را مختل ‌کند و برای افراد، خانواده‌ها و جوامع زیان به همراه دارد. خانواده‌هایی که بلایای طبیعی را تجربه می‌کنند، با از دست دادن شغلی که به آن مشغول بوده‌اند، با از دست دادن هویت خود مواجه می‌شوند. همچنین، پس از فاجعه، ناامیدی و اختلال در نقش‌های آنها در جامعه مربوطه وجود دارد. از دست دادن منابع، فروپاشی روال روزانه زندگی، عدم کنترل بر دارایی‌های خود و از دست دادن حمایت اجتماعی با افزایش سطح پریشانی روانی حاد پس از بروز یک رویداد فاجعه آمیز را به دنبال دارد. این پیامدهای سلامت روان، علائم روانی مختلفی مانند استرس شدید پس از تجربه آسیب‌زا، استرس غیرقابل کنترل و احساس غم و اندوه برای مدت طولانی، وابستگی به مواد و مشکلات سازگاری را پدید می آورد که بر عملکرد درست فرد و همچنین جامعه تأثیر می‌گذارد و به مشکلات و درگیری‌های خانوادگی می‌ انجامد.

مطالعات مختلفی اثرات سیل، را بر سلامت روان افرادی که در این رویداد آسیب زا آسیب دیده بودند بررسی کردنداز عوارض سلامت جسمی مانند سرماخوردگی، سرفه، آنفولانزا، گلودرد یا عفونت‌های گلو و سردرد، بثورات پوستی، بیماری‌های دستگاه گوارش، بیماری‌های قفسه سینه، فشار خون بالا و آسم رنج می‌برند که منجر به استرس روانی می‌شود.

اضطراب در هنگام بارندگی شایع‌ترین تأثیر روانی پس از سیل بود. سایر اثرات سلامت روانی مانند افزایش سطح استرس، اختلال در خواب، وابستگی به الکل و سایر مواد مخدر و افسردگی مشاهده شده است.

در یک بررسی تأثیر سونامی اقیانوس هند در سال 2004 بر سلامت روان افراد آسیب دیدهتوضیح می‌دهند. بازماندگان طیف گسترده‌ای از علائم مربوط به اضطراب، افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه را نشان دادند. با این حال، قربانیان آواره در مقایسه با قربانیان غیر آواره، علائم را تا حد زیادی گزارش کردند. ترس و مشکلات سازگاری غیرضروری رایج بود. احساس ناامیدی و حالت ناامیدی مداوم نیز در قربانیان مشاهده شد. مشکلات سلامت روان زیادی در بازماندگان کشورهای شمال اروپا وجود داشت. شایع‌ترین مشکلات گزارش‌شده، غم و اندوه مداوم، حالت شوک و ترس، ناسازگاری و اختلال عملکرد بودند. چندین قربانی با اختلالات روانی شامل علائمی مانند اجتناب از یک موقعیت خاص با ترس از طرد شدن یا تحقیر شدن؛ حالت غم و اندوه و عدم قطعیت مداوم؛ عدم درک علل و دلایل پشت غم و اندوه؛ ترس از معاشرت و اجتناب مداوم از موقعیت‌های اجتماعی تشخیص داده شدند.


تأثیر بلایای ساخته دست بشر بر سلامت روان

بلایای ساخته دست بشر به طور قابل توجهی بیشتر از بلایای طبیعی باعث اختلال استرس پس از سانحه می‌شوند. آسیب جدی یا مرگ یکی از نزدیکان نیز یک پیش‌بینی‌کننده مهم بود. آوارگی در اثر فاجعه، آسیب جدی به قربانی و قربانیانی که شاهد مرگ بودند، مشکل را بیشتر تشدید می‌کند.

یک بررسی نشان داد که نشت نفت در خلیج مکزیک در سال 2010 به دلیل ادامه آن به مدت سه ماه، تأثیر قابل توجهی بر سلامت روان داشته است. مداخله بر چهار حوزه متمرکز بود؛ افرادی که ایمنی کارگران را فراهم کردند، میزان سمی بودن نشت نفت که کارگران را تحت تأثیر قرار داد، بازدیدکنندگانی که برای تحلیل فاجعه آمدند و همچنین سعی در کمک به قربانیان داشتند، مداخلات اجتماعی-اقتصادی و سلامت روان. قربانیان علائم روانی را گزارش کردند که تأثیر منفی بر رفتار و سلامت روان آنها داشت. زندگی اجتماعی، شخصی و حرفه‌ای قربانیان تحت تأثیر قرار گرفت و منجر به اختلال در عملکرد آنها شد.

تأثیر بلایای صنعتی بر سلامت روان
بزرگترین فاجعه صنعتی در تاریخ بشر، فاجعه نشت گاز بوپال است. مورتی [15] توضیح می‌دهد که فاجعه بوپال نقطه عطفی مهم برای درک ابعاد سلامت روان بلایا است. افزایش علائم آسیب‌شناسی روانی منجر به اختلال در فعالیت‌های روزمره شد. برای افرادی که مشکلات روانی حاد
داشتند، کمک و مراقبت بالینی مورد نیاز بود.